از هـر دری سـخـنی ...

ما بـــدان مقصد عــالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

از هـر دری سـخـنی ...

ما بـــدان مقصد عــالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

بلند همتی

بلند همتی

 

گـویند پـشه بـرلـب دریــا نشسته بـود

درفـکرسرفکنده به صـد عـجزو صـد عـنا

گفتند چیست حـاجتت ای پـشه ضعیف

گفت آنـکه آب این همه دریا بود مـرا

گفتند حـوصله چـو نــداری مـگوی ایـن

گفتا به نــاامیـدی ازو چـون دهم رضــا

مـنگر به ناتوانی شـخص ضـعیف مــن

بنگرکه این طلب زکجا خاست واین هوا

دیوان عطار ص62

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد